به گزارش صدای شهر اسراییل در گفت‌و‌گو با یک تحلیلگر مسائل اجتماعی حمید سلیمانی: جنگ جهانی دوم با یک روایت خلاصه آغاز شد؛ تحقیر و بی‌اعتنایی به منافع مردم آلمان در جریان پیمان ورسای و دوم، آزار و اذیت آلمانی‌هایی که پس از جنگ جهانی اول، در چند کشور اروپایی پراکنده بودند. این روایت که بخشی واقعی و بخشی هم دروغین بود، دستمایه قلمروگشایی هیتلر به سمت اتریش، چکسلواکی و لهستان شد، اما وقتی هیتلر، پا را از این هم فراتر گذاشت و به هلند، بلژیک، لوکزامبورگ و فرانسه هم حمله کرد، نادرستی روایت رایش سوم، معلوم شد و به تدریج با تسلط روایت انگلیسی – چرچیلی از خوی استعماری هیتلر، جنگ به سود متفقین ورق خورد.
تهاجم روسیه به اوکراین با یک روایت از سوی ولادیمیر پوتین آغاز شد جایی‌که وی مدعی شد «هدف از حملات روسیه حفاظت از مردمی است که مورد آزار و نسل‌کشی قرار گرفته‌اند». وی غیرنظامی‌کردن و پاک‌سازی اوکراین از «نازیسم» را از اهداف این حملات اعلام کرد. البته این روایت پیشینه‌ای تاریخی داشت. این اتهامات از زمان «ویکتور یانوکوویچ» رئیس‌جمهوری حامی روسیه که در سال ۲۰۱۴ میلادی پس از ماه‌ها اعتراضات خیابانی از قدرت کنار رفت، شروع شد و روسیه با الحاق کریمه و تحریک شورش‌ها در شرق اوکراین آغازگر درگیری‌هایی شد که ۱۴هزار کشته بر جا گذاشت. با این حال عدم پذیرش این روایت از سوی افکار عمومی، باعث شده که بعد از گذشت ۳ سال از این جنگ خانمان‌سوز، کسی خریدار متاع روسی تولیدی پوتین نباشد.
جنگ دوم خلیج فارس هم با روایت ناشی از حادثه یازدهم سپتامبر آغاز شد؛ نخست دسته‌بندی کشور‌ها در قالب محور شرارت یا آنهایی که با ما هستند یا بر ما، و سپس روایت‌سازی آمریکا و انگلیس درباره سلاح‌های کشتارجمعی دپو شده در عراق. صدام البته این روایت را قبول نداشت، اما غرب چیز دیگری می‌خواست. اوج این روایت‌سازی، سخنان کالین پاول وزیر وقت دفاع آمریکا در جلسه شورای امنیت بود؛ جایی‌که وی با نشان دادن یک لوله آزمایش، ادعا کرد که محتویات آن نمونه‌ای از سلاح‌های کشتار جمعی است که در کارخانه‌های عراق تولید شده و یکی از بهانه‌های اصلی برای آغاز این جنگ نابود کردن سلاح‌های کشتار جمعی عراق بنابر توافق‌نامه ۱۹۹۱ بود. پاول بعد‌ها قبول کرد که قضیه‌ای که او به شورا ارائه داده، نادرست بوده و اطلاعاتی که بر آنها تکیه داشته در برخی اوقات «عمداً گمراه‌کننده» بوده‌اند!
جنگ ۱۲ روزه تحمیلی اسراییل و آمریکا به کشور ایران هم محصول یک روایت بود؛ روایتی طولانی که غرب و اسراییل، سال‌هاست بر آن روضه می‌خوانند؛ تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای. ایران در مقابل، بار‌ها و بار‌ها اعلام کرده که این روایت ساختگی است و سلاح هسته‌ای نه فقط در دکترین دفاعی ایران حضور ندارد، بلکه طبق فتوای شرعی مقام معظم رهبری، جزو خطوط قرمز ایران نیز به شمار می‌رود. داستان مذاکرات هسته‌ای طولانی ایران که قریب دو دهه و نیم قدمت دارد، محصول همین روایت بوده و نهایتاً کار را به جایی رساند که با تحمیل این روایت صهیونی‌ساز به ذهن رئیس جمهور آمریکا، حملات متعددی به زیرساخت‌های نظامی و هسته‌ای ایران صورت گرفت.
اما هدف اسراییل و غرب از این سناریوسازی چه بوده، این سناریونویسی چه مراحلی را طی کرده و برای مقابله با آن، چه باید کرد؟ «روزبه کردونی» پژوهشگر و تحلیلگر مسائل اجتماعی که از ابتدای آغاز عملیات هفتم اکتبر حماس علیه ایران، روایت‌های نتانیاهو و تیم حاکم بر رژیم صهیونی را دنبال و به تحلیل گفتمان آنها پرداخته، در گفت‌و‌گو با خبرگزاری برنا به بررسی روایات تولیدی اسراییل و شخص نتانیاهو در این مدت پرداخته و دلایل شکست این روایت ساختگی در مقابله با ایران را اعلام می‌کند. کردونی معتقد است: ماجرا فقط این نیست که چرا اسراییل به ایران حمله کرد. سؤال مهم‌تر این است که وقتی روایت‌ها مهندسی می‌شوند، هویت‌ها، تاریخ، فرهنگ و حقوق مردم به دلخواه جلاد‌ها روایت می‌شوند، چه کسی در این نظم نوین جرات اعتراض دارد؟ وی می‌گوید: در خلال تقابل نظامی شدید میان ایران و اسراییل در سال ۲۰۲۵، دستگاه روایت‌سازی اسراییل با بهره‌گیری از عناصر گفتمان‌محور، تکنیک‌های بلاغی و چارچوب‌های اخلاقی، مجموعه‌ای از روایت‌ها را به جامعه جهانی و مخاطبان داخلی ارائه کرد. این روایت‌ها را می‌توان در قالب ۱۰ ستون اصلی تحلیل کرد که هرکدام به شکل‌گیری یک منظومه معنایی در توجیه جنگ، تقویت مشروعیت اسراییل و طرد روایت ایران کمک می‌کنند.
۱. ایران ضعیف‌شده و ازهم‌گسیخته
نخستین روایت، تصویرسازی از ایران به‌عنوان کشوری است که ساختار نظامی و سیاسی آن در پی حملات اسراییل فروپاشیده و قدرت بازدارندگی‌اش از بین رفته است. این روایت مبتنی بر راهبرد «مشروعیت‌زدایی» (delegitimization) و گفتمان فروپاشی اقتدار ملی است. رسانه‌هایی، چون جروزالم‌پست با عباراتی، چون «آسیب‌های غیرقابل بازگشت» و «نابودی توان بازدارندگی ایران» تلاش کردند مخاطب را به این باور برسانند که جمهوری اسلامی دیگر کنش‌گر شایسته‌ای در نظام منطقه‌ای نیست. این تصویرسازی، با هدف القای پیروزی راهبردی اسراییل، تلاش دارد پایان کار ایران را در سطح افکار عمومی تثبیت کند.
۲. تحقیر ساختار نظامی ایران
روایت دوم به ناکارآمدی پاسخ‌های نظامی ایران می‌پردازد. تمرکز این گفتمان بر نمایش ناتوانی ایران در رهگیری یا مقابله با حملات اسراییلی و تأکید بر دقت و علمی‌بودن عملیات اسراییل است. این دوگانه‌ها (دقت در برابر کور بودن، علم در برابر هیجان) زمینه‌ساز شکل‌گیری تصویر اسراییل به‌عنوان قهرمان منطقی و کارآمد است. این تقابل ساختاری، روایتی خلق می‌کند که نه‌تنها برتری نظامی اسراییل را تثبیت می‌کند، بلکه مشروعیت ترس‌آفرینی ایران را بی‌اعتبار می‌کند.
۳. مظلوم‌نمایی راهبردی
یکی از ستون‌های مرکزی روایت‌گری اسراییل، مظلوم‌نمایی حساب‌شده است. اسراییل خود را قربانی یک حمله بی‌رحمانه نشان می‌دهد، اما بلافاصله سعی دارد این تصویر را با واکنشی دقیق، قانون‌مدار و هوشمند ترکیب کند. چنین ساختاری، نه‌فقط همدلی مخاطب را برمی‌انگیزد، بلکه زمینه را برای مشروعیت‌بخشی به خشونت فراهم می‌کند. گفتمان اسراییلی در اینجا با بهره‌گیری از دکترین «جنگ عادلانه» خود را کنش‌گری بازدارنده و اخلاق‌مدار معرفی می‌کند که با وجود مصدوم شدن، انتقام‌جو نیست، بلکه منطقی و محدود واکنش نشان می‌دهد.
۴. دکترین دفاع مشروع و پیش‌دستانه
گفتمان اسراییلی با رجوع به تهدیدات کلامی و نظامی ایران و بهره‌گیری از پیشینه تاریخی، چون هولوکاست، جنگ را در چارچوب «دفاع وجودی» (existential defense) بازنمایی می‌کند. نتانیاهو در بیانات خود تصریح می‌کند که اسراییل اجازه نخواهد داد که حمله‌ای دیگر بدون واکنش بماند. روایت مذکور با ترکیب دفاع مشروع و اقدام پیش‌دستانه، نوعی «دفاع آینده‌نگر» را به تصویر می‌کشد که هم از نظر اخلاقی و هم حقوقی قابل توجیه است.
۵. تکنولوژی به‌مثابه مشروعیت اخلاقی
در این بخش از روایت‌سازی، فناوری نه صرفاً ابزار جنگ، بلکه نماینده عقلانیت اخلاقی است. سامانه‌هایی، چون Iron Dome، پهپاد‌های AI محور و بمب‌های نقطه‌زن، در مقام نماد وجدان نظامی اسراییل ظاهر می‌شوند. گفتمان روایت‌ساز اسراییلی بر آن است که استفاده از این فناوری‌ها، نشان‌دهنده تلاش حداکثری برای جلوگیری از تلفات غیرنظامی است. در نتیجه، معادله‌ای ضمنی ساخته می‌شود: «هر چه تکنولوژی پیشرفته‌تر، اخلاق‌گرایی بیشتر».
۶. اتحاد نمادین اسراییل و انزوای گفتمانی ایران
در وهله ششم، روایت اسراییلی با تأکید بر حمایت جهانی از خود و سکوت یا مخالفت تلویحی قدرت‌های بزرگ با ایران، تلاش دارد خود را در محور تمدن جهانی و ایران را در جایگاه «دیگری منزوی» قرار دهد. این روایت با استفاده از تکنیک in-group/out-group، شکلی از بازنمایی جهان دوقطبی ارائه می‌دهد که در آن ایران نماینده تاریکی و بی‌قانونی و اسراییل مدافع نظم جهانی است.
۷. واژگان شیطنت و طرد
از منظر گفتمان‌سازانه، واژگانی مانند «رژیم ترور»، «تهدید هسته‌ای» و «محور شرارت» نقش مهمی در تولید احساس خطر ایفا می‌کنند. این واژگان، ایران را نه به‌عنوان یک دشمن مشروع، بلکه به‌عنوان تهدیدی غیرانسانی و بی‌منطق بازنمایی می‌کنند. در نتیجه زمینه ذهنی برای توجیه اقدامات نظامی اسراییل در سطح افکار عمومی بین‌المللی فراهم می‌شود.
۸. روایت اطلاعات برتر
یکی دیگر از ارکان روایت اسراییلی، تأکید بر برتری مطلق اطلاعاتی است. نمایش توانایی در شناسایی دقیق اهداف، برنامه‌ریزی هوشمند و اجرای عملیات بدون خطا، موقعیت راوی دانای کل را برای اسراییل می‌سازد. این برتری دانشی، نه‌تنها ابزار مشروعیت، بلکه نشانه‌ای از اخلاق‌گرایی معرفی می‌شود: «ما دقیق می‌دانستیم کجا را بزنیم تا غیرنظامیان آسیب نبینند».
۹. اسطوره‌سازی رهبری در بحران:
روایت‌سازی شخصیتی از نتانیاهو در جایگاه قهرمان ملی و نجات‌دهنده ملت یهود، بخش دیگری از این منظومه روایی است. او خود را در مقام وارث سنت‌های انبیا و پادشاهان باستانی عبری معرفی می‌کند و جنگ را به‌عنوان آزمون تاریخی رهبری‌اش می‌داند. این اسطوره‌سازی، نه‌تنها برای مخاطب داخلی مشروعیت‌ساز است، بلکه به افکار عمومی جهانی پیامی از ثبات و رهبری مقتدر منتقل می‌کند.
۱۰. استعاره آخرالزمان و نجات:
در واپسین سطح معنایی، گفتمان اسراییل با بهره‌گیری از زبان آخرالزمانی، جنگ را نه‌تنها مسئله‌ای امنیتی، بلکه امری وجودی و مقدس نشان می‌دهد. عباراتی مانند «دومین هولوکاست»، «انتخاب میان فنا یا رستگاری» و «عهد تاریخی»، جنگ را به سطحی فراسیاسی ارتقا می‌دهند. در این ساختار، عملیات نظامی اسراییل نه‌فقط برای بقا، بلکه برای حفظ تمدن، تاریخ و انسانیت ضروری قلمداد می‌شود.
نقاط شکست روایت‌گری اسراییل و ضدروایت‌های شکل‌گرفته در میدان جنگ
کردونی ادامه می‌دهد: این روایت ده‌گانه، منظومه‌ای پیچیده و چندلایه از مشروعیت‌بخشی، دیگرسازی و فریم‌سازی روایی است که تلاش دارد افکار عمومی بین‌المللی را به حمایت یا دست‌کم به درک اقدامات اسراییل وادارد. این گفتمان در حال بازتولید دائم در رسانه‌ها، بیانیه‌ها و سخنرانی‌های رسمی است و ابزاری برای جنگ روانی ـ اطلاعاتی محسوب می‌شود. اما با وجود طراحی دقیق و مهندسی‌شده روایت‌های اسراییل برای مشروعیت‌بخشی به اقدامات نظامی خود و ایجاد تصویری مقتدر و اخلاق‌مدار، در عمل چندین عامل مهم باعث تضعیف، شکست یا بی‌اثر شدن این روایت‌ها در عرصه واقعی و افکار عمومی جهانی شد:
۱. روایت‌های میدانی رسانه‌های مستقل و غیرغربی
شبکه‌هایی مانند الجزیره، رسانه‌های لبنانی و سوری، مصری و حتی خبرنگاران مستقل غربی روایت‌های متفاوتی از رویداد‌های میدانی ارائه کردند. انتشار تصاویر و گزارش‌هایی از آسیب‌های گسترده در میان غیرنظامیان و تخریب مراکز حیاتی، برخلاف روایت رسمی اسراییل عمل کرد و موجب شکل‌گیری ضدروایتی قدرتمند شد که این اقدامات را تجاوز و بی‌رحمی توصیف می‌کرد. سابقه تجاوز‌های رژیم به غزه هم در شکل‌گیری ضدروایت موثر بود.
۲. ناهماهنگی و تضاد میان روایت‌های داخلی و خارجی اسراییل
در حالی‌که در سطح بین‌المللی تلاش می‌شد تصویری از خویشتن‌داری، اخلاق‌مداری و پاسخ دقیق و محدود به حملات نشان داده شود، لحن برخی سیاست‌مداران و رسانه‌های داخلی اسراییل بسیار تند، خشونت‌طلبانه و گاه نژادپرستانه است. این دوگانگی در پیام‌رسانی، اعتبار روایت رسمی را کاهش داد و در افکار عمومی جهانی تردید و بی‌اعتمادی ایجاد کرد.
۳. افزایش چشمگیر تلفات غیرنظامیان و انتشار گسترده آن
به‌رغم تلاش‌های اسراییل برای موجه جلوه دادن حملات به عنوان دفاع مشروع، تعداد بالای قربانیان غیرنظامی و بازتاب گسترده تصاویر آن در فضای مجازی، به شدت روایت «دفاع محدود و اخلاق‌مدار» را تحت تأثیر قرار داد. این موضوع منجر به همبستگی جهانی با قربانیان در ایرن و محکومیت اقدامات اسراییل شد.
۴. شکل‌گیری نبرد میهنی و انسجام ملی بی‌سابقه در ایران
برخلاف تلاش‌های اسراییل برای تصویرسازی ایران به‌عنوان کشوری ضعیف و منزوی، واقعیت میدانی حاکی از شکل‌گیری یک نبرد میهنی گسترده و انسجام ملی بی‌سابقه بود. پس از حملات، مردم ایران با وحدت و همدلی، مرز‌های سیاسی و اجتماعی را پشت سر گذاشتند و یک جبهه متحد علیه تجاوز شکل گرفت. این انسجام و اتحاد مردم، ضربه محکمی به روایت اسراییل زد که تلاش داشت شکاف‌ها و تفرقه‌های داخلی را برجسته کند.
۵. حفظ ساختار رزم و جایگزینی سریع فرماندهان شهید
یکی از عوامل مهم شکست روایت اسراییلی، توانمندی ایران در حفظ سامانه فرماندهی و ساختار‌های رزم بود. به‌رغم شهادت فرماندهان کلیدی، جایگزینی سریع و مؤثر آنها بدون خلل در عملیات، نشان‌دهنده سطح بالای آمادگی سازمانی و مدیریت بحران بود که روایت فروپاشی و تضعیف نظامی ایران را به‌طور کامل بی‌اعتبار کرد.
۶. تعارض روایت اسراییل با وجدان عمومی جهانی
تصاویر خشونت، آسیب به غیرنظامیان و زیرساخت‌های حیاتی، به‌ویژه در جوامع جنوب جهانی، باعث شد روایت اسراییل بیشتر شبیه به استعمارگر و متجاوز باشد تا مدافع مظلوم. این امر منجر به محکومیت گسترده و عدم پذیرش روایت رسمی اسراییل در بخش‌های وسیعی از جهان شد.
۷. شکست در اقناع بدنه دانشگاهی و روشنفکری غرب
جامعه دانشگاهی و روشنفکران در غرب به جای پذیرش روایت اسراییل، آن را نمونه‌ای از استعمار نوین، جنگ نیابتی و نقض حقوق بین‌الملل معرفی کردند. نقد‌های جدی بر مشروعیت اقدامات اسراییل در سطح نظری و رسانه‌ای باعث شد روایت رسمی جایگاه خود را از دست بدهد.
۸. موفقیت ایران در روایت‌سازی جایگزین
ایران موفق شد روایت خود را به‌عنوان مدافع حق، مقاومت در برابر تجاوز و پیروزی را جایگزین روایت اسراییل کند. این روایت که بر مقاومت مردمی، شجاعت نیرو‌های مسلح و عدالت تاریخی تأکید داشت، نه تنها در داخل کشور بلکه در میان بسیاری از مخاطبان منطقه‌ای و جهانی نیز بازتاب گسترده‌ای یافت.
۹. کاهش اعتبار روایت فناوری و دقت اسراییل
به‌رغم تکیه بر فناوری پیشرفته دفاعی و حملات دقیق، موفقیت نسبی حملات موشکی و سایبری ایران و محور مقاومت، آسیب به برخی مراکز استراتژیک اسراییل و ضعف‌های عملیاتی گاه‌وبیگاه موجب کاهش اعتبار روایت برتری فناوری و دقت اسراییل در نگاه افکار عمومی جهانی شد.
این تحلیل‌گر مسائل اجتماعی می‌گوید: روایت‌های یک‌سویه و مبتنی بر انحصار اطلاعات و قطب‌بندی مطلق، در مقابل واقعیت چندلایه و متکثر امروز جهانی، به‌سادگی دچار فروپاشی می‌شوند. شکل‌گیری نبرد میهنی، انسجام ملی، حفظ ساختار فرماندهی و سامان رزم در ایران و ظهور روایت جایگزین مقاومت، از عوامل کلیدی در تضعیف و شکست روایت اسراییل بود. این تجربیات نشان می‌دهد که در عصر اطلاعات و رسانه‌های متعدد، قدرت روایت به میزان انعطاف‌پذیری، واقعیت‌نمایی و اتصال به احساسات و تجربیات مخاطبان بستگی دارد و دیگر نمی‌توان صرفاً با کنترل رسانه‌های رسمی، یک روایت را بر همه تحمیل کرد.
کردونی در پایان گفت: نکته آخر آن که ما در خاورمیانه زندگی می‌کنیم. تحولات منطقه نه تنها بر امنیت و سیاست‌های داخلی ما تاثیرگذار است، بلکه درک این تحولات، پیش‌شرط موفقیت در اداره کشور و حفظ ثبات اجتماعی است. فهم نقشه‌های بزرگ‌تر و رصد بازیگران کلیدی، ما را از تله‌های تاریخی و سیاسی مصون می‌دارد و امکان تصمیم‌گیری‌های هوشمندانه‌تر را فراهم می‌کند.
انتهای پیام

Source link

سهام:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *