به گزارش صدای شهر به گزارش خبرگزاری برنا، بعد از نشست اخیر رئیسجمهور با اصحاب رسانه و اظهاراتی که در آن بیان شد، بخشی از اظهارات مخالفان در فضای به سرعت در مسیر طرح بحث «عدم کفایت سیاسی» یا همان سناریوی «بنیصدرسازی» از رئیسجمهور پزشکیان قرار گرفت. چنین خطی از سوی برخی جریانهای سیاسی در شرایطی دنبال میشود که ناظران آن را بیشتر از آنکه مبتنی بر واقعیات اجتماعی بدانند، تلاشی برای تضعیف دولت در یکی از خطیرترین بزنگاههای سیاست داخلی و خارجی ایران ارزیابی میکنند.تکرار تاریخی منتقدان یا هشدارهای سیاسی این طیف تا چه اندازه در جامعه امروز ایران پذیرش دارد؟ آیا مردم اصالتی برای نقدهای بیموقع و تلاشهای جناحی با رنگ و بوی تضعیف دولت قائلند؟
تطبیق تاریخی ناهمخوان
موقعیت امروز رئیسجمهور را نمیتوان با هیچیک از دورههای پس از انقلاب مقایسه کرد. اگر در دهه 60 جنگ تحمیلی و انسجام انقلابی مردم ، اگر در سال 76 توسعه سیاسی پس از دوران سازندگی و در سالهای دولت روحانی امید به اعتدال و گشایش در روابط خارجی وجود داشت، اکنون نه آن شرایط صرفا جنگی وجود دارد، نه شور محرک سیاسی دوم خرداد و نه امکان بازگشت آسان به دوران مذاکرهمحور روحانی هرچند هر کدام از این گزینههای خاستگاه اجتماعی ویژهای داشته باشد. ایران امروز در جادهای باریک، پرمخاطره با چشماندازهای متغیر پیش میرود؛ جادهای که در آن نقش رئیسجمهور اگر کمتر از گذشته نباشد، بیشتر هم نیست. بنابراین، ساختار تصمیمگیری کلان و فشارهای بیرونی به گونهای شکل گرفتهاند که انتظار «معجزه» از رئیس دولت واقعبینانه نیست، به عبارتی تثبیت شرایط در حالت فعلی نیز میتواند به توانمندیهای یک دولت نسبت داده شود.
شرایط سیاسی و اقتصادی بیبدیل
آنچه که زیر پوست وفاق در جریان است، نشان میدهد که رویکرد همگرای دولت چهاردهم فضای باز برای نقد را در آستانه تخریبها و بازیهای سیاسی قرار داده که نه بهنگام و نه با زمانسنجی و درک شرایط فعلی کشور عنوان میشود. پزشکیان بارها تصریح کرده که «به تنهایی کاری از پیش نمیبریم» و همین گزاره بازتابی از محدودیتهای ساختاری قوه مجریه در شرایط فعلی است. بیبدیل بودن شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی امروز ایران ایجاب میکند که این دولت را با هیچیک از دولتهای قبلی قیاس نکنیم، مگر آنکه همه متغیرهای فعال در این دوره را همزمان مدنظر قرار دهیم.
مردم نیز در این معادله جایگاهی متفاوت از گذشته دارند. اگر روزگاری جنگ تحمیلی نوعی یکپارچگی و سادهزیستی را به مردم و مسئولان ترویج کرده بود، اکنون جامعه ایران پس از عبور از پیچهای پرتنش سیاسی و اقتصادی، سیاسیتر و تحلیلگرتر از گذشته شده است. به همین دلیل تلاش برای «بنیصدرسازی» از رئیسجمهور نهتنها با واقعیتهای اجتماعی منطبق نیست بلکه پذیرش عمومی آن نیز وجود ندارد. این پروژه بیشتر از آنکه در افکار عمومی ریشه داشته باشد، محصول رقابتهای درونساختاری و نزاعهای جناحی است که در سطح سیاستمداران دنبال میشود و همین امر در صورت ادامهدار شدن میتواند انسجامی را که پس از بحرانهای اخیر ایجاد شده بود مخدوش کند.
سیاست خارجی ایران، تابعی از بازتابهای داخلی
از سوی دیگر، سیاست خارجی به شدت با سیاست داخلی گره خورده است. سخنان پزشکیان درباره اینکه اگر برای وضعیت شکننده امروز راهی منطقی پیدا نشود «ممکن است تاسیسات هستهای ما هدف قرار گیرد»، بازتابدهنده واقعیتهایی است که دبیر شورای عالی امنیت ملی هم آن را با صورتمسئله وتوضیح برساخت غربی«انتخاب میان جنگ یا تسلیم» توصیف کرده است. در چنین وضعیتی، گفتمان مشترک به جای لغزشهای سیاسی میتواند رویکرد منطقیتر و متناسب را وارد تصمیمسازیها کند.
تجربه حکمرانی منتقدان چه میگوید؟
نکته مهم دیگر آن است که طیف منتقد بدون جایگزینهای عملی صرفا رویکرد مستمر خود با هرگونه مذاکره را تجویز میکنند، در حالیکه هیچگاه مذاکره در ایران با نقش کامل دولتها به میز گفتوگوها یا یک توافق نرسیده است. این موضوع گرچه نافی نقش دولتها و رویکرد آنها در سیاست خارجی نیست، اما تصمیم نهایی برای مذاکره با خردجمعی و اراده نظام انجام شده است. با این اوصاف نکته دیگری هم مطرح است. تجربه سالهای گذشته هنوز در حافظه عمومی زنده است. همان جریاناتی که امروز پرچمدار انتقاد به دولت فعلی شدهاند، در سالهای گذشته به رغم نزدیکی به قدرت اجرایی، نتوانستند از فرصت «اداره جامعه بدون مذاکره» برای کاهش فقر، ایجاد ثبات اقتصادی یا تقویت سیاست خارجی استفاده کنند. حتی برخی ناظران، آن دوره را «فرصت از دسترفته» تلقی میکنند، چراکه راهکارهای دیپلماتیک آن زمان را کمهزینهتر و سهلالوصولتر می دانند.
از سوی دیگر باید به یاد داشته باشیم که دولت پزشکیان محصول یک خواست اجتماعی برای ثبات و آرامش است، نه نتیجه یک پروژه جناحی. اگر این خواست اجتماعی نادیده گرفته شود و برخی جریانها به دنبال انطباق مصنوعی شرایط امروز با گذشته بروند، نتیجه آن چیزی جز بازی در زمین دشمن نخواهد بود؛ چراکه اختلافات سیاسی واجتماعی میتواند بهراحتی به ابزار فشار خارجی بدل شود. فهم این لحظه تاریخی ایجاب میکند که بهجای تکرار الگوی بنیصدرسازی یا طرحهایی مانند عدم کفایت سیاسی، که تهدیدهای داخلی را افزایش میدهد، سیاستمداران برمدیریت فرصتها تمرکز کنند، چنانکه درک شرایط امروز از سمت سیاسیون و جناحها بیش از هر زمانی ضرورت دارد. بازی در زمین دشمن در شرایطی که اسرائیل با تمرکز بر افکارعمومی و افقنمایی سعی دارد زمینههای هرج ومرج را مهیا کند، بیش از نقد شرایط، تضعیف موقعیت ایران در سیاست خارجی و اضافه کردن تنگناهای جدید بر سیاست داخلی است.
تمرکز بر نزاع سیاسی یا فرصت محدود تصمیمگیری؟
پزشکیان امروز بیش از آنکه در معرض آزمون فردی قرار داشته باشد، در میانه آزمونی ساختاری ایستاده است؛ آزمونی که هم میزان تحمل جامعه را میسنجد، هم ظرفیت نخبگان برای کنار گذاشتن رقابتهای فرسایشی. آنچه اکنون بر میز سیاست ایران قرار دارد، انتخاب میان تداوم نزاعهای درونی یا تمرکز بر فرصتهای محدود برای عبور از تنگناهاست. تجربه تاریخی نشان داده که تضعیف یک دولت نه الزاما به معنای پیروزی جریان مخالف است و نه تضمینکننده بهبود شرایط مردم. از این رو
تغییرات در صورت مسئله و مشکلات اقتصادی و سیاسی امروز به نظر میرسد اهرمهای فشار بر دولت چهاردهم هستند تا رویکرد دیپلماسی را از روی میز بردارد، بدون آنکه پیشنهادهای جدید و قابل اجرایی برای آن وجود داشته باشد.
بحران اعتماد عمومی به نخبگان سیاسی
کالاسازی الگوهای مصرف شده در سیاست برای مهندسی جریانهای طرفدار، نه تنها مشروعیت منتقدان را زیر سوال میبرد، بلکه میتواند به یک بازی خطرناک در زمین لغزنده باشد. رفتار اجتماعی در جنگ 12 روزه نشان داد که مردم میتوانند تصورات سیاسی را جابهجا کنند. در چنین شرایطی، تلاش برای تحمیل یک «روایت از بالا» بدون در نظر گرفتن افکارعمومی، بیش از راهگشایی، ازدحام سیاست در میانه انتظارات اجتماعی برای خروج از بحرانهاست. جامعه امروز ایران، این سوال را در ذهن میپروراند که آیا این جدالها نتیجهای در زندگی روزمرهشان دارد یا نه؟
انتهای پیام
Source link

تحلیلی بر فشارهای سیاسی اخیر در مواجهه با صراحت پزشکیان/نقدهای بدون اصالت؛ تضعیف چهره دولت در بزنگاه سیاسی
سهام: